توضیحات
طناز صندلیاش را کنار پنجره برد تا بار دیگر با خودش خلوت کند. میخواست به درخواست نیما فکر کند. بارها تصمیمش را در ذهن مرور کرده بود ولی مردد بود نمیتوانست بهراحتی تصمیم بگیرد. قلبش در جستجوی یافتن راهی برای رهایی از این اضطراب و آشفتگی بود. البته نسبت به هر زمان دیگری آرامتر و دلش پر از اطمینان بود زیرا جملههای عاشقانه و امیدبخش نیما او را در این تصمیم مصمم و مشتاقتر کرده بود و تصویر چهره زیبا و شیدای او یک لحظه از مقابل چشمانش کنار نمیرفت … .
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.